زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
تـو آیــۀ والـفـجـری و خـون خـدایـی تو نـفـس مطـمـئـنهای، روح دعـایـی نـیـزه به نـیـزه زخم خورده بر تن تو هـر نـی درون پیـکـرت دارد نـوایی از بس که ذرّه ذرّه بودی مـاه پرسید ای آفـتـاب هـسـتـی زیـنب کـجـایـی؟ پیکر به روی خاک مانده سر به نیزه چـون آیـۀ مــقـطـعـه از هـم جــدایـی دیروز بر دوش نـبی بودی و امروز یحـیای بیسـر، بر سر سرنیـزههایی گرچه تو را دشمن برد منزل به منزل تـو سـاکـن بیت لـلـه کـرب و بـلایـی تا پُـر کـند عـطـر تو آفـاق جـهـان را مـثـل نـسـیـم صـبــح آزادی رهــایـی سوی تو میخواند نـماز غـربـتش را بر زینب خـود کـعـبه و قـبـلـهنـمـایی آرام سـازی با نگـاهی خـواهـرت را بـا دردهـای جــان زیـنـب آشــنــایـی وقتی که بغضی میفشارد حنجرش را دیگر قـلـم میافـتد از دست «وفایی« |